وقتی ایران باستان را در لابهلای اشیا و اوراق به جا مانده از آن مرور میکنیم و در مییابیم که چطور انسان آن زمان و در شرایطی که از ابتداییترین امکانات و ابزارها برخوردار بود، با به کارگیری فکر، هوش و ذکاوت، محاسبات دقیق، ترکیب عوامل طبیعی و آزمون و خطا و بارها و بارها شکست خوردن؛ در نهایت موفق شد برای خودش عمارتها بسازد و با ترکیب رنگ، لعاب، نقش و هنر، تا چه حد به زندگیش جلا بخشد و آن را دلپذیرتر و راحتتر کند. چه حسی به انسان دست میدهد؟
درست مانند رمانی که هرچه جلوتر میروی و صفحاتش را بیشتر ورق میزنی، از خلق ایدهها و بهم پیوند دادن آن ایدهها لذت میبردی و حس میکنی ذهنت بازتر شده و خیالاتت شروع به پرواز کردن میکند یا زمانیکه دکمه تلویزیون را روشن کرده و فیلم جنگ ستارگان را تماشا میکنی و قدرت انسان و رسیدن به رویاهایش در فتح سایر کهکشانها را میبینی؛ حسی متفاوت از قبل به انسان دست میدهد و بر تواناییها و محدود ناپذیر بودن اندیشیدن، خلق کردن و غلبه بر ناممکنها و عبور از موانع؛ بیشتر ایمان میآوری.
موزه و رسانه هر دو رسانا هستند، به این معنا که هر دو پیام میرسانند. پیامی که اغلب آگاهی و اطلاع میآفریند.
در واقع رسانه بودن موزه، در باز آفرینی معناهای هنری، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و دیگر ابعاد زندگی بشر است. حال اگر این رسانه با رسانههای دیگر دیداری، شنیدایی و حتی مجازی، ترکیبی متجانس را شکل دهند بر قدرت هر دوی آنها افزوده میشود. البته که نوع آثار به نمایش درآمده، نحوه به نمایش درآمدن، طراحی بنا و فضای داخلی موزه، نورپردازی و... متناسب با اهداف موزه میتوانند قدرت بیشتری به پیام تولید شده بدهد و مخاطب را بیشتر جذب کند.
«شاید میان معماری موزه، انعکاس صدای راهنمای موزه، موسیقی سالن، نور مستقر در سالن موزه، پیشینه ذهنی مخاطب نسبت به اشیاء موزه و جایگاه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مخاطب موزه از یک سو و انتقال پیام موزه رابطه معناداری وجود دارد».
به همین دلیل، قدرت رسانهای موزه وقتی دو چندان میشود که در بستر مناسب و متناسب با دانش مخاطبشناسی سوار بوده و در گذر زمان رنگ کهنگی به خود نگیرد و با تکنولوژی و فناوریهای اطلاعات روز همراه شود. در این شرایط است که موزه قادر است قرائتی جذاب از مفاهیم کلی بشری و داستان عبور از لابهلای صفحات تاریخ به ما بدهد.
یکی از ملموسترین جلوههای ترکیب رسانهای در ایران، مجموعه تاریخی تخت جمشید به همراه راهنمای صوتی آن است. وقتی در میان ستونها و تالارهای به جا مانده از عصر هخامنشی راه میروی و صدای راوی بخشهایی از تاریخ را روایت میکند، عظمت آن مجموعه دو چندان حس میشود و بازدیدکننده را با شوری بیشتر به آن زمان میبرد و به درک بهتر و آگاهی او میافزاید.
در واقع، موزه در جایگاه یک رسانه قدرتمند، منبع غنی از خوراک فکری و فرهنگی برای مردمان امروز و حتی نسلهای آینده است. به شرطی که با بهره گیری از تکنولوژیهای نوظهور، برای مخاطب کم حوصله امروز جذاب جلوه کند. اینکه موزه لوور، جذابترین موزه دنیا میشود و هر سال میلیونها نفر را به سوی خود میکشاند و به اندازه یک دانشگاه برای بازدیدکنندهاش حرف دارد و او را سیراب از دانستنیهای تاریخی، فرهنگی، هنری و علمی میکند، همین درک قدرت رسانهای آن از سوی متولیانش و تعامل با دیگر رسانههاست.
رسانا بودن موزه و پیشنهاد آخر درباره بکارگیری فناوریهای نوین برای جذب مخاطب به موزهها بسیار اهمیت دارد.
پاینده باشید.